نویسنده: مجید حیدری فر




 

این مهم (1) برای دست یابی به حکمت و مناسبت کلمات و جملات و سوره های قرآن مجید انجام می شود. اکثر قریب به اتفاق دانشمندان علوم قرآن، پذیرای این حقیقت اند که نظم و ترتیب آیات در سوره های قرآن موجود، توقیفی است ( هر چند در ترتیب سوره ها اتحاد نظر دیده نمی شود و مخالفان مهمی چونان علامه طباطبایی و استاد معرفت دارد (2) )؛ یعنی برآمده از اجتهاد اصحاب و یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست، بلکه چینشی است دستوری و برخاسته از فرمان رسول خدای منّان. (3) جناب زرکشی می نویسد:
فأمّا الآیات فی کلّ سورة و وضع البسملة فی أوائلها فترتیبها توقیفی بلاإشکال و لاخلاف فیه، و لهذا لایجوز تعکیسها. (4)
جناب أبوجعفربن زبیر می نویسد:
ترتیب الآیات فی سورها واقع بتوقیفه (صلی الله علیه و آله و سلم) و أمره من غیر خلافٍ فی هذا بین المسلمین. (5)
جناب أبوالحسین بن فارس نیز می نویسد:
و أمّا الجمع الآخر - و هو جمعُ الآیات فی السور - فهو توقیفی تولاه النبی (صلی الله علیه و آله و سلم). (6)
جلال الدین سیوطی نیز می نویسد:
الإجماع و النصوص المترادفة علی أنّ ترتیب الآیات توقیفی لاشبهة فی ذلک. (7)
بسی روشن است که آفریدگار حکیم و علیم، بهتر می داند که کلامش را چگونه و به چه کیفیتی سامان دهد تا در پیمایش راه راست و پیدایش حقیقت، پرجاذبه تر و آسان تر باشد.
این نظمی که پدیده ای الهی است، بی شک اسرار و حکمت هایی را در بردارد که با کاوش های کوشایان و تدبّر متدبّران و تفکّر متفکّران به چنگ می آید و به روشنی « معجز بودن » قرآن را پایسته می سازد، زیرا کتابی است که در 23 سال و شرایط متفاوت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی فرود آمده و با حفظ جغرافیای خاصّ مفهومی اش، پاسخ گوی نیازمندی های هر پرسش گری است!
از دیر زمان، قرآن پژوهان بنام و مفسّران ژرفابین به این حقیقت بس مهم توجّه داشته و در کشف آن می کوشیده اند. (8) در کهن ترین تفاسیر اجتهادی شیعی مانند التبیان فی تفسیر القرآن و به پیروی از آن در مجمع البیان لعلوم تفسیر القرآن نمودهای این کاوش ها را می بینیم که برای بیان این محور مهم تفسیری، عنوانی خاصّ به نام « النظم » را آورده و به تبیین مناسبت های درونی ( آیات ) و برونی ( سور ) می پردازد. سخنان شیوای آن دو بزرگوار، به ویژه علامه طبرسی (رحمه الله) و حسن البناء (9) در روشن ساختن انسجام و پیوند درونی آیات سوره حمد، بسیار خواندنی و روح بخش و جان نواز است. (10)
میان مفسّران عامه، « علّامه زمخشری » ( م سال 528 ق ) اشاره وار از این موضوع سخن گفته است. وقتی از او پرسیدند: فایده تفصیل قرآن و تقطیع آن به سوره ها چیست، وی پاسخ داد:
فواید گوناگونی دارد که یکی از آنها، الحاق نظایر ( پیوند گونه ها ) و ارجاع اَشکال ( فراگشت آیات همگون ) به یکدیگر و ایجاد ارتباط میان اجزای آن هاست که در این هنگام آیات به یکدیگر نظر می افکنند و انسجام و انتظام یکسان آن ها آشکار می گردد. (11)
محمدبن عمر، فخر الدین رازی ( م سال 606 ق ) شاید نخستین کسی باشد که به صراحت از « پیوند درونی آیات و وحدت هدفی و غرضی سوره ها » سخن گفته است، وی می نویسد:
أکثر لطائف القرآن مودَعَة فی الترتیبات و الروابط. (12)
هم چنین وی در پایان سوره بقره می نویسد:
من تأمّل فی لطیفِ نظمِ هذه السورة و فی بدائعِ ترتیبها، عَلِمَ أنَّ القرآنَ کما أنّه مُعجزٌ بحسبِ فصاحة ألفاظه و شَرفِ معانیه، فهو أیضاً معجزٌ بحسب ترتیبه و نظمِ آیاته. (13)
همو در پایان سوره فصلت نیز می نویسد: از سخنان ما در تفسیر این سوره، روشن می شود که مقصود خدای والا در آن، پاسخ گویی به این گفته کافران در آیه پنجم است: ( وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ وَ فِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنَا وَ بَیْنِکَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ‌ )؛ گاه به فساد و بطلان مدّعای آنان، گاه نیز به تهدید قرآن گریزان می پردازد... هر انسان با انصافی که بخواهد حق را بگوید، به خوبی می داند که وقتی تفسیر این آیه را به شکل پیش گفته بیان کردیم، این سوره از آغاز تا انجام، کلامی است نظام دار که برای ارائه یک هدف و غرض آمده است. (14)
علامه سیوطی ( م سال 911 ق ) در عنایت ویژه فخر رازی به این مهم می نویسد:
« علم المناسبة » دانش شریفی است که به دلیل نیازمندی به دقت فراوان، اعتنای مفسران بدان کم بوده است؛ از همه بیشتر، امام فخر رازی به آن توجه کرده و در تفسیرش گفته است: بیشتر لطایف قرآن، در ترتیب و روابط آیات و سور آن به ودیعت نهاده شده است. (15)
محمد بن طیّب باقلانی ( م سال 403 ق ) از دانشمندان بنام عامه نیز بدین مهم پای می فشرد. (16)
هم چنین ابن قیّم ( م سال 751 ق ) از انسجام درونی سوره ها دفاع کرد (17) و برهان الدّین البقاعی ( م سال 885 ق ) با این انگیزه به تفسیر کتاب آسمانی پرداخته و اثرش را نظم الدّرر فی تناسب الآیات و السّور نامید. وی در مقدمه آن می نویسد:
دانستن مناسبات قرآن چنان ارزشمند است که در پرتو آن، علل ترتیب اجزای آن به دست می آید که همان سرّ بلاغت قرآن است، زیرا این چینش، هم آهنگی معانی آن را با مقتضای حال محقّق می سازد و نیکو ساختن این ترتیب، در گرو شناخت مقصود مطلوب سوره است که دست یابی به مقاصد آیاتش را در بردارد، از این رو « علم المناسبة » از بالاترین ارزش برخوردار است و نسب آن با علم تفسیر، نسبت دانش بیان با علم نحو است.
سپس به نقل از استادش می نویسد: شیخ ما امامِ محقّق، ابوالفضل محمدبن علامه می گوید: ضابط کلی و سودمند برای شناسایی پیوند آیات در سراسر قرآن مجید آن است که در این عناوین خوب بیندیشد: هدف سوره و مقدماتی که پیدایش آن هدف در گرو آن است، نیز مراتب قرب و بعد مقدّمات... . (18)
جناب ابن عاشور در این زمینه می نویسد:
فلذلک کان ترتیب آیات السورة الواحدة - علی ما بلغنا علیه - متعیناً بحیث لو غیّر عنه إلی ترتیب آخر لَنزل عن حدّ الإعجاز الذی امتاز به؛ (19)
ترتیب و چیدمان آیه های هر یک از سوره ها - به اندازه دریافت ما - تغییرپذیر نیست؛ وگرنه امتیاز اعجازآسا بودنش را از دست خواهد داد.
جناب محمد عزت دروَزه نابلسی، از مبارزان معاصر فلسطینی که سال ها در زندان به سر می برد، در تفسیر الحدیث که به شیوه تفسیر ترتیب نزول آیات نگاشته، به پیوستگی و انسجام درونی و برونی سور بسیار توجه کرده و از رهگذر کشف پیوندها، ترتیب احتمالی نزول را نیز به چنگ آورده است.
هم چنین آقای عبدالعلی بازرگان در کتاب نظم قرآن در پی بیان پیوستگی و ناپاشیدگی آیات و سور قرآن برآمده و در چهار جلد این موضوع را شرح داده است. ویژگی ارزنده این اثر، به زبان فارسی بودن آن است که به همّت انتشارات قلم، میان سال های 1372-1374 ش چاپ شده است.
فقیه نامور و قرآن پژوه معاصر، آیة الله خوئی (رحمه الله) نیز در این زمینه می نویسد:
با آن که مطالب قرآن در آیات و سوره های گوناگون پراکنده است، می توان مقاصد آن را به دست آورد، چون در تمامی مراحل، تناسب در گفتار و مقتضای حال رعایت گردیده و حق بیان ادا شده است... به راستی این روش، از مزایا و محسّنات شیوه قرآن است که به آن زیبایی و طراوت بخشیده است، زیرا در عین پراکنده گویی و بیان مطالب گوناگون، از کمال ارتباط و انسجام برخوردار است و جملاتش بسان دُرّهای درخشان و گرانبهایی است که با تناسب خاصّی به رشته گفتار درآمده و کنار هم چیده شده و با نظم شگفت انگیزی به هم متصل اند. (20)
حسن ختام را این سخن شیوای مفسر بی همتای قرآن حکیم، علامه طباطبائی (رحمه الله) قرار می دهیم:
إنَّ لکلّ طائفة من هذه الطوائف من کلامه التی فصّلها قِطَعاً قِطَعاً، و سمّی کلّ قطعةٍ سورةً، نوعاً وحدة التّألیف و الالتیام، ( بحیث ) لایوجد بین أبعاضٍ من سورة و لا بین سورة و سورة ( اخری )، و من هنا نعلم أنّ الأغراض و المقاصد المحصّلة من السور مختلفةٌ، و انّ کلّ واحدة منها مسوقةٌ لبیان معنیً خاصّ و لغرضٍ محصّل لاتتمّ السورةُ إلا بتمامها. (21)
خدای سبحان چندین بار واژه « سوره » را به کار برده ( در ده آیه از قرآن؛ نُه بار سوره و یک بار سُوَر آمده است ) که بی شک حکمتی دارد؛ یعنی میان اجزای آن دسته از آیات که سوره نامیده شده، نوعی هم آهنگی مفهومی و همگونی محتوایی وجود دارد.
پس، روشن می شود که اهداف هر یک از سوره های آن مختلف است و هر سوره ای برای بیان غرضی خاصّ و مقصدی ویژه فرود آمده که سوره بدون تحقّق آن به پایان نمی رسد.
از این نکته مهم ( ارتباط درونی و وحدت غرضی سور ) مطلب مهم دیگری نیز کشف می شود که « بسم الله الرحمن الرّحیم » در آغاز هر سوره، از معنای خاصّی برخوردار است که با هدف آن سوره پیوند تنگاتنگی دارد. (22)
هم چنین ایشان از سیره امامان معصوم (علیهم السّلام) در بازنگری و بازخوانی به هم پیوسته فقرات آیه و استنباط مفاد و مراد از وجود تجمیعی و تفریقی آن ها، شاه کلید و دو قانون اساسی در تفسیر استنباط کرده و چنین می نویسد:
و اعلم أنّک اذا تصفّحت أخبار أئمّة اهل البیت (علیهم السّلام) حقّ التصفّح فی موارد العامّ و الخاصّ، و المطلق و المقیّد من القرآن، وجدتها کثیراً ما، تستفید من العامّ حکماً و من الخاصّ، أعنی العامّ مع المخصّص حکماً آخر، فمن العامّ مثلاً الاستحباب کما هو الغالب و من الخاصّ الوجوب، و کذا الحال فی الکراهة و الحرمة، و علی هذا القیاس و هذا أحد أصول مفاتیح التفسیر فی الأخبار المنقولة عنهم و علیه مدارُ جمٍّ غفیر من أحادیثهم، و من هنا یمکنک أن تستخرج منها فی المعارف القرآنیّة، قاعدتین: إحداهما: أنّ کلّ جملة وحدها، و هی مع کلّ قید من قیودها تحکی عن حقیقة ثابتة من الحقایق، أو حکمٍ ثابتٍ من الأحکام کقوله تعالی: ( قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ‌ ) (23) ففیه معانٍ أربع: الأوّل: « قل الله » و الثانی: « قل الله ثمّ ذرهم »، و الثالث: « قل الله ثمّ ذرهم فی خوضهم »، و الرّابع: « قل الله ثمّ ذرهم فی خوضهم یلعبون » و اعتبر نظیر ذلک فی کلّ ما یمکن.
و الثانیة: أن القصتین أو المعنیین إذا اشترکا فی جملة أو نحوها، فهما راجعان إلی مرجع واحد؛ و هذان سرّان تحتهما أسرار. و الله الهادی. (24)

تحلیل و بررسی بیشتر

امام باقر (علیه السّلام) در پاسخ به شگفت زدگی جناب جابر بن جعفی (رحمه الله) از تناسب آیات قرآن کریم، چنین فرمود:
... إنَّ الآیةَ یکونُ أوّلها فی شیءٍ و أوسطُها فی شیءٍ و آخرُها فی شیءٍ، و هوَ کلامٌ متّصل! (25)
بر این پایه برخی قرآن شناسان، وجود پیوند درونی سور و سازوارگی ساختاری و پیوستگی بافتاری آیات را از نمادهای اعجاز و بی همتایی کتاب الهی شمرده اند. (26)
علامه طباطبائی (رحمه الله) یکی از ره آوردهای نامبارک ورود به پرتگاه خطرناکِ « تفسیر به رأی » را بی توجهی به عنصر پیش گفته و بر هم زدن نظام درونی آیات دانسته و وجود « پدیده محکم و متشابه » را که بیان یک حقیقت در چند مثال و قالب متفاوت است، از شواهد مدّعا شمرده و چنین می نویسد:
و من هنا یظهر أیضاً أنّ ذلک یؤدّی إلی ظهور التنافی بین الآیات القرآنیّة من حیثُ إبطاله الترتیبَ المعنویّ الموجود فی مضامینها، فَیؤدّی إلی وقوع الآیة فی غیرِ موقعها و وضعِ الکلمة فی غیر موضعها، و یلزمها تأویلُ بعضِ القرآن أو أکثرِ آیاتها بصرفها عن ظاهرها... . (27)

گونه شناسی پیوند آیات

ارتباط آیات قرآن مجید را سه عرصه « درون آیه ای و درون سوره ای و برون سوره ای »، به نگره ساختاری در سه عنصر زیر می توان جست و جو کرد:

1. مفهومی:

این گونه نیز دارای دو زیر شاخه است:
أ. موضوعی؛ دو یا چند آیه ای که درباره یک موضوع سخن می گویند؛
ب. محمولی؛ دو یا چند آیه ای که دارای محمول مشترک و بیانگر یک حکم برای چند موضوع یا چند مصداق و برابر بیرونی اند.

2. مصداقی:

دو یا چند آیه ای که درباره یک شخصیّت حقیقی یا حقوقی آمده اند. ( نسبت میان موضوع و مصداق، عموم و خصوص مطلق است ).

3. مفهومی و مصداقی:

این گونه بسیار اندک است، چون به تکرار و بازگفت متن آیه می انجامد.
در خور درنگ این که، تناسب های سه گانه یاد شده، فقط در دو یا چند آیه ای نیست که هم زمان فرود آمده اند، بلکه در آیاتی که زمان نزول گوناگونی دارند، نیز به روشنی یافت می شود.
در دسته بندی دیگری به بینه بافتاری، پیوند درونی آیات می تواند دو گونه باشد:

1. علمی و عینی:

مانند رابطه توحید و استغفار در آیه:
( فَاعْلَمْ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ مَثْوَاکُمْ‌ ) (28)

2. رفتاری و تربیتی:

مانند ارتباط انفاق و خودنگهداری از هلاک و احسان در آیه:
( وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لاَ تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ‌ ). (29)

نکته سنجی مهم در تناسب آیات

از مهم ترین مباحث در این زمینه، پرداختن و آشکار ساختن پیوند درونی هر آیه در آغاز و پایان است. میان محتوای آن با اسمای الهی آمده در پایانش چه تناسبی وجود دارد؟
چرا با وجود یکسانی در آغاز، پایان آن دو گونه: ( وَ آتَاکُمْ مِنْ کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ ) (30) ( وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ‌ ) (31) یا سه گونه: ( وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ‌ ) (32) و ( وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ‌ ) (33) و ( وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ‌ ) (34) نیز ( ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ‌ ) و ( ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ‌ ) و ( ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ‌ ) (35) آمده است؟
راستی چرا پنج سوره از قرآن مجید با تمجید ( حمد و انعام و کهف و سبأ و فاطر ) و هفت سوره با تسبیح، آن هم با اختلاف فعل ماضی و مضارع ( اسراء و حدید و حشر و صفّ و جمعه و تغابن و اعلی ) و بیست و نه سوره با حروفِ ویژه جدا جدا و دو سوره خطاب به مردم ( نساء و حج ) و سه سوره خطاب به مؤمنان ( مائده و حجرات و ممتحنه ) و پنج سوره خطاب به رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) ( احزاب و طلاق و تحریم و مزّمّل و مدّثّر ) و 5 سوره با واژه « قل » ( جنّ و کافرون و توحید و فلق و ناس )... آمده است؟
درباره فقره های پایانی سوره ها، جناب ابن أبی الأصبع و صدرالدین بن معصوم مدنی سخنان زیبایی دارند. (36)

پی‌نوشت‌ها:

1- برای نمونه ر.ک: محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج3، ص 312؛ طبرسی، مجمع البیان، مج 9-10، ص 827؛ تفسیر القمی، ج1، ص 130؛ ابن جمعه هویزی، نورالثقلین، ج5، ص 669 و 703.
نامه امام حسین (علیه السّلام) در پاسخ به پرسش مردم بصره از معنای « صمد » ( ر.ک: شیخ صدوق، التوحید، ص 88، ح5 ) و پاسخ امام سجاد (علیه السّلام) به عباد بصری ( ر.ک: محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج5، ص 22 ) و روایت امام کاظم (علیه السّلام) در بیان تناسب میان سجده حضرت یعقوب (علیه السّلام) و فرزندانش در برابر حضرت یوسف (علیه السّلام) و برخورداری وی از امارت و تأویل دانی او ( ر.ک: تفسیر قمی، ج1، ص 356 و ابن جمعه هویزی، نورالثقلین، ج2، ص 468، ح209 ) بسیار خواندنی و درس آموز است.
2- ر.ک: علامه طباطبائی، المیزان، ج3، ص 78-79 و ج12، ص 124 و 131؛ قرآن در اسلام، ص 121؛ محمدهادی معرفت، التمهید، ج1، ص 285.
3- ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص 84 ( فنّ پنجم ) و ج2، ص 394؛ بدرالدین زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص 38 و 353؛ نیشابوری، غرائب القرآن، ج1، ص 28؛ عبدالرحمن سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ج1، ص 167-168 و ج2، ص 297؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج92، ص 67؛ آلوسی، روح المعانی، ج1، ص 25؛ ابوالقاسم خوئی، البیان، ص 92؛ علامه طباطبائی، المیزان، ج5، ص 168 ( مائده، آیه 3 ) و ج 12، ص 124 و 131 ( حجر، آیه 9 ) و ج 163، ص 312 ( احزاب، آیه 32 ) ؛ محمدهادی معرفت، التمهید، ج1، ص 28.
4- البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص 353.
5- عبدالرحمن سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ج1، ص 172.
6- بدرالدین زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص 237.
7- الإتقان فی علوم القرآن، ج1، ص 214.
8- ر.ک: همان، ص 35-52، نوع دوم، ص 260-262. برای آشنایی افزون تر ر.ک: محمد خامه گر، ساختار هندسی سوره های قرآن؛ سید محمدایازی، چهره پیوسته قرآن؛ فقهی زاده، پژوهشی در نظم قرآن.
9- ر.ک: محمدعلی صابونی، صفوة التفاسیر، ج1، ص 27.
10- سخنان أمین الاسلام طبرسی (رحمه الله) را با پردازش نگارنده از نظر بگذرانید:
1. هنگامی که انسان جست و جوگر، نعمت های خدا را در کران تا کران هستی می نگرد و درباره آن ها می اندیشد و به خوبی درمی یابد که روشن ترین و والاترین و راست گوترین گواه نعمت های آفریدگار توانای هستی، خود اوست، با نام بلند و پرشکوه او زندگی نوی را می آغازد و می گوید: بسم الله الرحمن الرحیم... و بدین سان به او ایمان می آورد؛
2. آن گاه که در می یابد دو ویژگی او رحمان و رحیم است و هموست رحمتگر و پشتیبان همه سویه آدمی در فراهم سازی نیازمندی هایش، به او احساس آرامش درونی دست می دهد؛
3. پس از ایمان و اقرار به یگانگی آن آفریدگار بی نیاز ساز، به ستایش ذات بی همتای او زبان می گشاید و می گوید: الحمدلله ربّ العالمین؛
4. هنگامی که بیشتر می اندیشد و نیک می فهمد که تنها او از نعمت های گوناگون خدا برخوردار نشده، بلکه همگان از خوان پر برکت و گسترده الهی بهره مندند، به آسانی در می یابد که فقط ذات اقدس ربوبی به همه آفریده ها روزی می دهد و به راستی فقط او رحمان و رحیم است؛
5. زمانی که به ناسپاسی مردم در برابر نعمت های فراوان الهی و نافرمانی آنان می نگرد و در برابر، هم چنان استمرار احسان خدای مهربان را تماشا می کند که او به نعمت ستانی رونمی آورد، به درستی یقین می کند که تنها او رحیم است؛
6. فرد با ایمان وقتی در این مرحله به کردارهای نادرست مردم نظر می افکند و روابط ستمگرانه و نابرابر آنان را می نگرد، به روشنی در می یابد که باید روز کیفری در پیش باشد که حقوق پایمال شده ستمدیدگان از ستمگران ستانده شود. در این هنگام در ایمان خود استوارتر می گردد و به مالک روز حساب بودن خدایش اعتراف می کند و می گوید: مالک یوم الدین؛
7. در این هنگام، رشته سخن را دگرگون می سازد و به بارگاه ملکوتی خدایش رو می آورد و با دریافت این حقیقت که آفریدگار جهان هستی، روزی بخش همگان است و هماره بنده نواز، او می میراند و زنده می کند، پیوسته پدید می آورد و دگرگون می سازد؛ اما خودش ذات بی مانند و پراقتداری است جاودانه، به کمال یقین می رسد که جز او هیچ کس در خور بندگی و شایسته پرستش نیست، بدین سان بر بلندای چکاد توحید پر می کشد و با نوای جان چنین می گوید: ایاک نعبد؛
8. سپس خوب می فهمد که برای دست یابی به زندگی پاکیزه و آراسته، نجات از آفت ها و خطرها، رهایی از هجوم آرا و افکار متفاوت و متضادّ، باید از فرمانروای هستی یاری بجوید، از این رو برای توفیق مندی در بندگی و بهره وری از همه اسباب جهان مادی از خدای سبب ساز مدد می طلبد و با همه وجودش چنین می گوید: و ایّاک نستعین؛
9. عارف وارسته نیک اندیش و نیکوکردار، با رسیدن به این مرحله از شناخت و استقرار در راه راست، پیوسته در این اندیشه است که پایش نلغزد و از او گناهی سرنزند، چون فقط پیامبران و امامان تنها چهره های پیراسته و پاک خدا ساخته اند و از هرگونه اشتباهی ایمن. بر این پایه، از خدای خویش استمرار حضور و پایداری در صراط مستقیم را می طلبد: اهدنا الصراط المستقیم؛
10. صراط مستقیم بسیار جامع و کامل و دربردارنده همه قوانین و برنامه های سعادت بخش زندگی است، از سوی دیگر، درخواست کامیابی در عمل به مقررات، نیز تقاضای پی سپاری از آنان که خدای دانا فرمانبرداری از آنان را بایسته ساخته و ایشان را الگوی زندگی برتر قرار داده است، انسان موحّد را وامی دارد در پی آگاهی از تمامی این حقایق و پیمودن این همه پله های کمال و جمال، اعتراف کند که خدا بندگان برگزیده و شایسته ای دارد و همان ها از انواع نعمت های الهی برخوردارند: صراط الذین انعمت علیهم؛
11. بدین سان همسفران راستین خویش را می شناسد و از خدای خود می خواهد که او را با اینان همراه سازد و از گم گشتگان جدا گردد که آنان دشمن حق و فضیلت اند و حقیقت را نمی بینند و با راه میانه و راست و استوار مخالف اند و دچار خشم آفریدگار هستی شده و رسوایی دنیا و کیفر سخت آخرت را برای آنان فراهم ساخته است؛ آری چنین انسانی با این شناخت والا و اهداف روشن، با همه وجودش فریاد برمی آورد: غیر المغضوب علیهم و لا الضّالین.
11- الکشّاف، ج1، ص 98.
12- مفاتیح الغیب ( تفسیر کبیر )، ج 10، ص 145.
13- همان، ج7، ص 139.
14- همان، ج27، ص 570.
15- ر.ک: الإتقان فی علوم القرآن، ج2، ص 976.
16- ر.ک: اعجاز القرآن، ص 213.
17- ر.ک: التفسیر القیّم، ص 531-533.
18- ر.ک: نظم الدّرر، ج1، ص 11-12. وی اثر دیگری به نام مصاعد النظر للاشراف علی مقاصد السوّر دارد که به بیان اهداف و خطوط کلی سوره ها می پردازد.
19- التّحریر و التنّویر، ج1، ص 79.
20- ر.ک: البیان، ص 92-93؛ نیز ترجمه آن، ج1، ص 179.
21- المیزان، ج1، ص 16.
22- ر.ک: علامه طباطبائی، المیزان، ج1، ص 19. در این زمینه سخنان استاد معرفت نیز خواندنی است ( ر.ک: التمهید، ج5، ص 193-197 ). هم چنین اثر ارزشمند عبدالحمید فراهی هندی را بخوانید که اجل به او مهلت نداد و ناتمام ماند: نظام القرآن و تأویل الفرقان بالفرقان.
23- انعام، آیه 91.
24- المیزان، ج1، ص 260.
25- تفسیر عیاشی، ج1، ص 11؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج89، ص 95.
26- ر.ک: ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، الرّمانی و الخطاّبی و عبدالقاهر جرجانی، ص 69-104؛ محمدبن طیّب باقلانی، اعجاز القرآن، ص 75؛ ثعالبی، الإعجاز و الإیجاز، ص 13؛ زمخشری، الکشاف، ج4، ص 281؛ فخررازی، مفاتیح الغیب ( التفسیر الکبیر )، ج7، ص 127؛ سیوطی، معترک الأقران فی إعجاز القرآن، ج1، ص 43- 52؛ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج3، ص 981؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج1، ص 54؛ عایشة بنت شاطئ، الإعجاز البیانی للقرآن، ص 193.
27- همان، ج3، ص 96-94.
28- محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، آیه 19.
29- بقره، آیه 195.
30- ابراهیم (علیه السّلام)، آیه 34.
31- نحل، آیه 18.
32- مائده، آیه 44.
33- مائده، آیه 45.
34- مائده، آیه 47.
35- انعام، آیه 151-153.
36- ر.ک: ابن أبی الاصبع، بدیع القرآن، ص 346-353؛ صدرالدین بن معصوم مدنی، أنوارالربیع، ج6، ص 324 به بعد.

منبع مقاله :
حیدری فر، مجید؛ (1392)، مهندسی فهم و تفسیر قرآن، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم